مشاور|خانواده|ازدواج|طلاق|خیانت|زوج|روانشناس

حل مشکلات خانوادگی خود را به من بسپاریدو شرایط را خیلی سریع بهبود ببخشید 09058956770

زوج درمانی

راهکارهایی برای پیشگیری از اختلافات در روزهای اول زندگی مشترک 
تجربه‌ای که افراد از روزهای اول زندگی مشترک خود کسب می‌کنند معمولاً تا پایان عمر به یاد آن‌ها می‌ماند. درنتیجه چه بهتر که تلاش کنید این روزها خاطراتی شیرین را رقم بزنید و در نتیجه احتمال وقوع اختلافات را به حداقل برسانید.

1- کمال‌گرایی را کنار بگذارید
تصویری که شما از زندگی مشترک در ذهن خود می‌سازید در نوع احساس شما پس از ازدواج تأثیر بسزایی دارد. اگر شما فکر کنید که پس از ازدواج باید منتظر یک زندگی رؤیایی و بسیار عاشقانه باشید هر حرکت و اشتباه کوچک همسرتان را مشکلی بزرگ می‌پندارید و به نوعی دچار دلزدگی و ناکامی می‌شوید. در نتیجه آنچه پیش از هر چیز اهمیت دارد این است که بتوانید با توجه به شناختی که از همسر خود دارید تصویر واقع بینانه‌ای از زندگی مشترک را در ذهن خود شکل دهید. البته این مسئله به این معنا نیست که بسیار بدبین باشید و سطح توقعات خود را پایین بیاورید بلکه به معنای این است که بتوانید نواقص و کمبودها را نیز در نظر بگیرید و از کمال‌گرایی آسیب‌زننده فاصله بگیرید.


2- خودتان باشید
بسیاری از افراد برای اینکه دل فرد مقابل خود را به دست بیاورند در دوران پیش از ازدواج یا روزهای اول زندگی مشترک به گونه‌ای رفتار می‌کنند که با شخصیت اصلی آن‌ها تفاوت زیادی دارد. بدون توجه به اینکه هیچ کس نمی‌تواند تا پایان عمر نقش بازی کند و درنتیجه فرد مقابل یک روز با خود حقیقی شما روبه‌رومی‌شود، پس خیلی خوب است که تلاش کنید تا در بهترین حالت خود باشید و در جهت رشد و شکوفایی خود تلاش نمایید اما سعی نکنید تا خودتان را پنهان کنید و تظاهر به چیزهایی کنید که به آن‌ها اعتقاد ندارید چرا که این کار به مرور زمان تأثیر بسیار منفی روی همسر شما ایجاد می‌کند و می‌تواند در نهایت به شکاف و فاصله میان شما منجر شود.

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره09058956770تماس بگیرید.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نشانه های طلاق عاطفی

طلاق عاطفی

 

تعریف طلاق عاطفی و نشانه های آن

طلاق عاطفی به سرد شدن روابط عاطفی بین زوجین گفته می شود که با شکایت و گله گذاری زوج ها نسبت به هم شروع می شود.

از طلاق عاطفی و نشانه های آن چه می دانید؟

همان طلاق از نبود روابط عاطفی، سرد شدن عواطف یا بی تفاوتی نسبت به یکدیگر ایجاد می گردد که بعد از مدتی تبدیل به عادت رفتاری می شود. در طلاق عاطفی ، زوج ها با اینکه زیر یک سقف و در کنار هم زندگی می کنند اما پیوند عاطفی آنها متزلزل و ناپایدار است یعنی مشکلات و افکار دیگری برای هم اهمیتی ندارد .در طلاق عاطفی زوج ها به اجبار با یکدیگر زندگی می کنند زیرا هیچ گونه شادی و خوشبختی وجود ندارد مثلا خانمی که شغل و درآمدی ندارد مجبور به تحمل زندگی با همسرش می شود و یا به دلیل ترس از دوری از فرزندان و عد ملاقات با آنها و یا حتی فرهنگ جامعه و فشار خانواده نمی تواند طلاق بگیرد. در این نوع زندگی ها که زوجین به تدریج از یکدیگر دور شده و دچار یاس و سرخوردگی می شوند طلاق عاطفی پیش می آید .

طلاق عاطفی

طلاق عاطفی نشانه هایی دارد که در این بخش به آنها می پردازیم

طلاق عاطفی

نشانه های کلی طلاق عاطفی

  1.  کم شدن شور و هیجان در زندگی
  2.  سرزنش یکدیگر، به رخ کشیدن اشتباهات، فاجعه آمیز کردن مسائل کوچک
  3.  عدم استفاده از روشهای حل مسئله
  4.  کاهش بسیار گذاشتن زمان برای همدیگر
  5.  افزایش تفریحات برون زناشویی و تمرکز بر مسائل بیرون از خانواده
  6.  گذراندن وقت زیاد با فرزندان و غافل شدن از روابط بهینه زناشویی که موجب تشکیل ائتلاف علیه همسر می گردد
  7.  کم شدن میزان نوازش کلامی، جسمی و روابط جنسی که موجب از دست دادن روابط عاطفی و وفاداری و زمینه ساز روابط فرا زناشویی می شود
  8.  فاش شدن اسرار و اشتباهات همسران در بیرون از کانون خانواده
  9.  پرداختن به سریال ها و برنامه های تلویزیون به جای صرف وقت برای با هم بودن
  10.  عدم اعتماد به یکدیگر در حل مشکلات و یاس و نامیدی در حل مسائل خانواده
  11.  فراموش نکردن گذشته و پرداختن به مسائل آن زمان به جای تفکر به مسایل پیش رو
  12.  کاهش وابستگی به یکدیگر
  13. عدم پذیرش مشکل یا ماندن در وضعیت سکوت
  14.  افزایش مسافرت های مجردی به جای سفرهای خانوادگی
  15. عدم رسیدگی به امور منزل و رسیدگی به نظافت ، آشپزی و ...

نشانه های طلاق

علائم نگران کننده و متفاوت طلاق عاطفی

  1. یکی از علائم شاخص در طلاق عاطفی این است که آرامش بیشتر را در تنهایی می دانند. کارها و تفریحات مشترک به مرور کمتر می شود و هرکس برنامه خود را مانند افراد مجرد پیش می برد و تنهای تبدیل به عادت روزانه می شود.
  2. عدم تمایل به بحث و گفتگو در مورد مشکلات، بی توجهی، سردی و انکار مسئله در برابر اعتراض طرف مقابل
  3. بی توجهی به صحبت های فرد مقابل، بی حوصلگی در گوش دادن و حرف زدن یا سکوت در برابر صحبت های همسر یا تلاش برای پایان دادن به مکالمه یا عوض کردن موضوع مکالمه و حتی نادیده گرفتن همسر در زندگی
  4. اولویت داشتن خواسته های خود نسبت به نیازهای همسر، بروزسریع احساسات منفی و خشم بدون توجه به احساسات همسر
  5. جو سرد، بی روح و سکوت در منزل حاکم است که همه را فراری می دهد. فرزندان در چنین شرایطی که احساس امنیت و آرامش نمی کنند بیشتر وقت خود را بیرون از خانه و با دوستان خود می گذرانند. 

راه حل های مختلف برای پیشگیری از طلاق عاطفی

یکی از نکات مهم که مانع از بروز طلاق عاطفی زوج ها می شوند شناخت و برطرف کردن نیازهای عاطفی یکدیگر می باشد.

به طور کلی نیازهای مردان این گونه تعریف می شود :

حمایت خانوادگی، تحسین، همراهی در تفریحات و … 

 پیشگیری از طلاق

نیازهای زنان عبارتند از :

محبت، گفت وگو، صداقت و روراستی، حمایت مالی و تعهد خانوادگی؛ ز بنابراین با مشاهده این تفاوت در نیازهای زوجین، به وجود آمدن مشکل و ناسازگاری دور از ذهن نمی باشد.

شاید مردی که به همسرش علاقه بسیار دارد، فکر می کند که نیازهای او را برآورده می سازد درحالیکه او تصور می کند نیاز یک زن مانند نیاز خود است بنابراین مشکل از همین نقطه آغاز می شود. البته این نکته در مورد زنان نیز صدق می کند.

فراهم کردن زمینه مناسب فرهنگی، آموزش مهارت ها در مدرسه و در رسانه ها، آموزش مهارت ها زیر نظر مشاور و روانشناس نقش بسیار زیادی در کاهش طلاق عاطفی دارد. زیرا طلاق عاطفی منجر به کاهش میزان اعتماد افراد به یکدیگر و افزایش سوء تفاهمات می شود، همچنین اشتباهات افراد خانواده زیاد می شود و به علت نبود تکیه گاهی مطمئن در زندگی، احساس یاس و سرخوردگی می کنند که انواع بیماری های روانی و روحی را در پی خواهد داشت.

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره 09058956770تماس بگیرید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چندراهکاربرای درمان خیانت زناشویی

8 راه برای درمان خیانت

۸ راه برای درمان خیانت

رئیس انجمن علمی مددکاری ایران، در طی گزارشی اعلام کرد که در حال حاضر شاهد خیانت 90 درصدی مردان به زنان در کشور خود هستیم که بیشترین درصد آن را، از سن 40 سالگی به بعد شاهد هستیم.

خیانت انواع مختلفی دارد و همچنین در ازدواج به دلایل مختلفی پیش می‌آید، کمبود محبت، عاطفه و مراقبت نکردن از عشق اولیه تا اعتیاد به سکس و مسائل مربوط به سلامت روان در افراد، همگی می‌توانند دلایلی باشند که باعث خیانت در رابطه‌ی زناشویی می‌شود. اگرچه علت اصلی خیانت مهم است، اما چیزی که اهمیت بیشتری دارد این است که شما بعد از خیانت نیز می‌توانید در کنار همسرتان بمانید و ازدواج را حفظ کنید، گرچه ممکن است رابطه شما اندکی با شکل قبلی آن متفاوت باشد، اما شما با تلاش بسیار، مشاوره و تعهد دادن به یکدیگر می‌توانید مشکل را حل کرده و خیانت را درمان کنید.

خیانت در واقع تخطی از پیمان مفروض یا بیان شده‌ی بین زوجین در مورد انحصار طلبی جنسی و عاطفی است که به صورت یک راز و بدون آگاهی و رضایت طرف مقابل صورت می‌گیرد « ویکس 2003 ». اثری که خیانت یکی از زوجین بر فرد مقابل خود دارد، گاهی می‌تواند ویرانگر باشد و متاسفانه کنار آمدن و رهایی یافتن از احساسات ناشی از این اتفاق، نیازمند سپری شدن زمان است. در واقع بعد از خیانت، ازدواج دچار بحران می‌شود، اگر شما کسی هستید که با خیانت در زندگی زناشویی‌تان مواجه شده‌اید، خواندن مطالبی که در ادامه آمده است برایتان مفید است.

تمام کردن رابطه با نفر سوم

اگر شما فردی هستید که به همسرش خیانت کرده است و حالا پشیمان هستید و می‌خواهید ازدواج خود را نجات دهید، اولین کار این است که باید ارتباط خود را با نفر سوم کاملا قطع کنید، ادامه دادن ارتباط با شخصی که با رابطه با او، به همسرتان خیانت کرده‌اید نشان می‌دهد که شما اصلا برای نجات ازدواج‌تان متعهد نیستید، در صورتی که همسر شما در این مرحله نیاز دارد که بداند شما مصمم به قطع ارتباط با فرد جدید هستید.

اشتباه خود را بپذیرید ، اعتراف کنید و پاسخگو باشید

8 راه برای درمان خیانت | مرکز مشاوره همکده

هر کاری را که انجام داده‌اید بپذیرید و به اشتباه خود اعتراف کنید، این کار راحتی نیست، سخت است ولی به آن اعتراف کنید و هجوم آسیب‌ها و ناراحتی‌هایی که ایجاد کرده‌اید را ببینید. شریک زندگی‌تان خیانت دیده، حق دارد بداند چه اتفاقی افتاده است و سوالاتش پاسخ داده شود، با انجام این‌کار در واقع نشان می‌دهید که مسئولیت ترمیم و اصلاح اشتباهی که انجام داده‌اید را برعهده گرفته و می‌خواهید تا آسیبی که وارد کرده‌اید را اصلاح کنید.

مواجه شدن با خشم

خیانت معمولا باعث ایجاد شوک، فقدان، اضطراب، صدمه به اعتماد به نفس و خشم در همسر می‌شود. معمولا کنار آمدن با رنج و درد خیانت به قدری چالش‌زا است که شخص خیانت دیده به درمان روانشناسی نیاز دارد تا بتواند با افسردگی که در انتظارش هست مقابله کند، پس فردی که خیانت‌کار است باید احساسات طرف مقابل را بپذیرد و به او فضا دهد تا احساساتش را تخلیه کند.

معمولا هر دو طرف بعد از این بحران تحت فشار هستند و آرزو می‌کنند که کاش همه چیز به حالت قبل بر می‌گشت و اصلا این اتفاق نمی‌افتاد، اما عبور کردن از این حالت گیجی و گنگی در زوجین حاصل نمی‌شود مگر با روبرو شدن با احساسات و سپری شدن زمان. همسر خیانت‌دیده معمولا خشمگین است و نیاز به فضایی دارد که بتواند خشم خود را خالی کند. اگر او خشم خود را خالی نکند، این هیجان شدید به شدت به درون او رسوخ می‌کند و روح او را عمیقاً تحت تاثیر قرار می‌دهد.

رفتار‌ها و احساسات ناشی از ناامنی

8 راه برای درمان خیانت | مرکز مشاوره همکده

فرد خیانت دیده معمولا با احساسات شدیدی از ناامنی روبرو است، او می‌ترسد که همسرش باز هم به او دروغ بگوید و گاهی به قدری مشکوک است که رفتار‌هایش شبیه به افرادی می‌شود که دچار اختلال پارانویا هستند و آنها معمولا مثل یک کاراگاه رفتار می‌کنند. پروفسور جان گورهل مطرح می‌کند که بعد از یک خیانت، زن‌ها ممکن است که صورت حساب‌های کارت بانکی شوهر‌شان را چک کنند و همچنین به دنبال سرنخ‌هایی هستند تا از این طریق بفهمند که چطور همسر‌شان خیانت کرده است و آنها متوجه نشده‌اند، رفتارهایی که زنان در این مرحله نشان می‌دهند بسیار شبیه رفتار زنانی است که شوهرشان را از دست داده‌اند مانند حالت‌هایی شبیه به افسردگی و احساساتی مثل غم، خشم و حتی عزاداری برای رابطه‌ی از دست رفته.

 

زمان دادن به ترمیم رابطه

معمولا فردی که خیانت کرده است می‌خواهد تا سریع‌تر همسرش از این هیجانات خلاص شود اما مدیریت این فرایند به فرد خیانت دیده بستگی دارد و تا زمانی که کاملا او آرام نشده است نمی‌تواند از این مرحله عبور کند. این عادلانه نیست که از فردی که همسرش به او خیانت کرده است و دچار احساس شک و تردید نسبت به رابطه و همسرش هست بخواهیم تا احساسات خود را نادیده بگیرد و فورا بهبود یابد و در مسیر ازدواج رو به جلو حرکت کند.

تعهد دادن

هر دو طرف در ازدواج باید تعهدی قوی داشته باشند که می‌خواهند ازدواجشان را حفظ کنند. این موضوع باید دو‌طرفه باشد، اگر فردی که خیانت کرده است مردد باشد یا اینکه رابطه‌اش را با فرد قبلی کاملا قطع نکرده باشد و یا اگر فردی که خیانت دیده است، قصد ندارد همسر خود را ببخشد، به سختی می‌توان به سلامت از این مرحله عبور کرد زیرا این مسیری است که باید دوطرفه طی شود.

کارکردن بر روی رابطه

8 راه برای درمان خیانت | مرکز مشاوره همکده

این مرحله بسیار مهم است و حتی برخلاف روال معمولی که به نظر می‌رسد، خیانت می‌تواند باعث بهتر شدن رابطه نیز شود. روانشناس سوزان کراس طی مقاله‌ای (آگوست 2012) در روانشناسی نوشت: اگر کسی که خیانت کرده است معذرت خواهی کند و تلاش خود را برای ترمیم رابطه نشان دهد در حالی که شرافتمندانه قول می‌دهد که رفتارش را تکرار نمی‌کند، زوجین هر دو می‌توانند تجربه کنند که ازدواج برای هردوی آن‌ها ارزشمند است و باید بیش از پیش از آن محافظت کنند، بخشش در پاسخ به معذرت‌خواهی می‌تواند راهی باشد تا درد ناشی از خیانت را برای هر دو نفر تسکین دهد. 

تغییر ایجاد کردن به صورت فردی و هم در رابطه زوجین، می‌تواند ارتباط را در ازدواج بهبود بخشد و قوی‌تر کند.

فردی که خیانت کرده باید بداند چه چیزی باعث شده است که خیانت کند و چه تغییری در رابطه نیاز است تا از پیش‌آمدن دوباره این مشکل بتواند جلوگیری کند. اگر فرد دچار اعتیاد جنسی باشد، درمان این اعتیاد می‌تواند کمک کننده باشد، اگر نبود عاطفه و محبت منجر به خیانت شده است، با مراقبت و توجه کردن نسبت به همسرشان می‌توانند جبران کنند، در حقیقت هر دو نفر در ازدواج باید برای بهبود وضعیت خود تلاش کنند، حتی زمانی که فقط یک نفر خیانت کرده است.

پیدا کردن یک سیستم حمایتی

8 راه برای درمان خیانت | مرکز مشاوره همکده

بهبود بخشیدن یک رابطه بعد از خیانت واقعا کار سختی است و شما نیاز به یک سیستم حمایتی قوی دارید، مانند کسانی که شما را دوست دارند، احساسات شما را می‌پذیرند و می‌توانند به شما کمک کنند، مثلا یک زوجی که آنها هم مشکلی مشابه مشکل شما را داشته‌اند، با خیانت دست و پنجه نرم کرده‌ و این مرحله را پشت سر گذاشته‌اند، می‌توانند به خوبی شما را درک کرده و در آرام کردن شما موثر باشند. همچنین می‌توانید از یک روانشناس زوج درمانگر نیز کمک بگیرید.

مراجعه به یک زوج‌درمانگر این فرصت را به شما می‌دهد که در یک فضایی امن و زیر نظر یک متخصص راجع به مشکل پیش‌آمده صحبت کنید، هیجانات و احساسات خود را به راحتی بازگو کنید، حرف‌های طرف مقابل را بشنوید، نقاط قوت و ضعف رابطه‌تان را بشناسید و برای بهبود بخشیدن به رابطه‌ خود آماده شوید.

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره09058956770تماس بگیرید.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

علایم خودکشی

 


پیشگیری از خودکشی

یک دیوانگی کردم، به خیر گذشت . این بخشی از نامه‌ای است که صادق هدایت پس از اولین اقدام به خودکشی برای برادرش نوشت. او در سال ۱۳۰۷ تلاش می‌کند خودش را در رودخانه‌ای در پاریس غرق کند قایقی از راه می‌رسد و نجاتش می‌دهد. او هرگز درباره دلایل این کارش حرفی نزد اما عده‌ای دلایل آن را مشکلات عاطفی، دوری از وطن و… ذکر کرده‌اند.

این ماجرا بعدها الهام‌بخش داستان "زنده به گور" او می‌شود و می‌نویسد: "همه از مرگ می‌ترسند و من از زندگی سمج خودم. چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمی‌خواهد و پس می‌زند! نه کسی تصمیم به خودکشی نمی‌گیرد، خودکشی با بعضی‌ها هست. در خمیره و سرشت آنهاس،نمی‌توانند از دستش بگریزند."

اما آیا آن‌طور که هدایت و بسیاری از مردم به مانند او باور دارند، خودکشی همراه و همزاد برخی و در "خمیره و سرشت" آنهاست؟ آیا واقعا از آن گریزی نیست؟ به طور خلاصه پاسخ این سوالات مشخصا خیر است..

هیچ شواهد علمی که نشان دهد "خودکشی در خمیره و سرشت کسی است" وجود ندارد و هر کسی که دچار چنین وضعیتی شده هم می‌تواند از این افکار نجات یابد.

اگرچه طبق برخی آمارها از هر ۱۰۰ هزار نفر تنها ۱۲ نفر دچار چنین افکاری می‌شوند اما آگاهی از برخی دلایل بروز خودکشی، علایم هشدار آن و نکاتی درباره نحوه مواجهه با فردی که دچار چنین افکاری شده وظیفه‌ای همگانی است.

آیا خودکشی تنها در افراد دچار مشکلات روان اتفاق می ‌ افتد؟

بیش از ۹۰ درصد کسانی که دست به خودکشی می‌زنند دچار نوعی از اختلالات روانند، از جمله افسردگی شدید، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی،اختلال شخصیت، اعتیاد شدید به مواد مخدر یا الکل و… با این حال تمامی کسانی که دست به کار می‌زنند دچار مشکل روان نیستند.

در واقع فردی که تصمیم به خودکشی می‌گیرد اغلب خود و مشکلات یا شرایط زندگی‌اش را در وضعیتی می‌بیند که قابل تحمل یا حل شدنی نیست و دچار نوعی استیصال، درماندگی و ناامیدی مطلق می‌شود و برای "رهایی" دست به این عمل می‌زند.

ممکن است بپرسید رهایی از چه؟ این رهایی می‌تواند رهایی از احساس شرم، گناه یا سربار دیگری بودن (که دلایل بروزشان در هر کسی می‌تواند متفاوت باشد) رهایی از احساس قربانی بودن، رهایی از احساس تنهایی، طرد شدن و یا فقدان (از دست دادن شخص یا چیزی ارزشمند) باشد. در چنین وضعیتی وجود مشکلات روان می‌تواند بروز و جدیت این افکار را شدت ببخشد.

پیشگیری از خودکشی

چه شرایطی می‌تواند منتهی به فکر خودکشی بشود؟

برای چنین فردی وقوع یک اتفاق ناگوار یا قرار گرفتن در وضعیتی دشوار که در آن حس کند از مواجهه،‌ تحمل و یا حل آن عاجز و ناتوان است می‌تواند منجر به اقدام به خودکشی بشود، مثلا: ضربه و شوک روانی (مثلا مرگ عزیزان، فردی مشهور و مورد علاقه یا…) جراحات و یا بیماری‌های جسمی سخت (سرطان و…) از دست دادن شغل یا موقعیت اجتماعی و مشکلات شدید مالی‌ سالمندی و احساس بیهودگی بیشترین میزان خودکشی در کشورهای پیشرفته در سالمندان است.

علایم هشدار خودکشی

اما آیا نشانه‌های هشدارآمیزی برای خودکشی وجود دارد؟ بررسی‌ها نشان داده (اغلب و نه همیشه) افراد قبل از اقدام به خودکشی علایم مشخصی را نشان می‌دهند از جمله:

ـ صحبت درباره مرگ و یا خودکشی (میخوام خودمو بکشم و…)

ـ صحبت مداوم درباره ناامیدی، بیهودگی و احساس گناه (همه‌اش تقصیر من بود که… بعد اون اتفاق دیگه زندگی برام بیهوده‌ست… اصلا واسه چی زنده‌ام؟ و ....

ـ صحبت از درد تحمل‌ناپذیری که دارد (دیگه طاقت این درد و رنج رو ندارم، این درد رو تمومش می‌کنم)

ـ انجام رفتارهایی که به خود آسیب می‌رساند (مصرف بیش از حد معمول الکل، موادمخدر)

- انجام رفتارهای بی‌محابا (تلاش برای رفتن به مکان‌های مرتفع و انجام کارهای خطرناک در آنجا)

ـ انجام کارهایی که می‌تواند به منزله جستجو و آمادگی برای اقدام به خودکشی باشد (خرید تعداد زیادی قرص، سم، طناب، گوگل کردن راه‌های خودکشی)

ـ دیدار و تماس ناگهانی برای خداحافظی از خانواده و دوستان و یا بخشیدن متعلقات شخصی ارزشمند به دیگران، خیریه به بهانه این که "قراره کاری انجام بدم" یا "شاید-باید به زودی برم".

ـ تغییر شدید و ناگهانی رفتارها (آرامش ناگهانی پس از یک اضطراب و آشفتگی شدید، خشونت بیش از حد)

ـ انزوا و کناره‌گیری غیرمعمول از جمع‌های خانوادگی و دوستانه

ـ از دست دادن علاقه به انجام کارها یا چیزهایی که قبلا و همیشه به آنها علاقه‌مند بوده

خودکشی

چه باید کرد؟

در صورت مشاهده علایم هشدار خودکشی یا روبرو شدن با فردی که می‌گوید می‌خواهد دست خودکشی بزند باید چه کار کنیم؟

اولین کار حفظ آرامش است. مسلما قرار گرفتن در چنین موقعیتی خوشایند نیست و می‌تواند باعث خشم، ناراحتی و اضطراب شدید ما بشود.

این کاملا طبیعی‌ست و نمی‌توانیم جلوی بروز این افکار و احساسات را بگیریم و کنترلش کنیم ولی می‌توانیم آنچه که خواهیم گفت یا انجام خواهیم داد را کنترل کنیم؛ چرا که در چنین موقعیتی این قبیل افکار و احساسات هیچ کمکی به آن فرد یا به ما نمی‌کند.

بنابراین در قدم اول باید به هر شکلی که می‌توانیم این هیجانات را کنترل کرده و خونسردی خود را حفظ کنیم.

سپس لازم است با آن شخص بدون ترس و تعارف و کاملا رک و مستقیم درباره فکر یا تصمیم به خودکشی صحبت کنیم (برخلاف این باور غلط رایج که می‌گوید مستقیما حرف نزنید) و این سوالات را بپرسیم:

۱. اونقدر حالت بده که "واقعا" داری به خودکشی فکر میکنی؟ (اگر پاسخ بله بود):

۲. به نحوه انجامش هم فکر کردی؟ (اگر پاسخ بله بود):

۳. برای انجامش کاری که باید بکنی یا چیزی که باید تهیه بکنی رو آماده کردی؟ (اگر پاسخ بله بود):

۴. به این هم فکر کردی که کِی میخوای انجامش بدی؟

پرسش این چهار سوال ضروریست؛ چرا که قصد انجام خودکشی/شیوه انجامش/داشتن آنچه برای انجامش نیاز دارد و زمان در نظر گرفته شده برای انجامش را نشان می‌دهد.

هر اندازه فرد طرح و برنامه دقیق‌تری برای انجامش داشته باشد خطر بزرگتر است و اگر پاسخ تمام سوالات مثبت باشد (خصوصا زمان و شیوه انجامش) خطر بسیار جدی و فوری است و لازم است سریعا برای دریافت کمک با اورژانس‌های خودکشی تماس بگیرید.

اگر آن فرد در موقعیتی است که حس می‌کنید ممکن است جان دیگران را هم به خطر بیاندازد (خلبان، راننده وسائط نقلیه مسافربری، یک نظامی که به سلاح دسترسی دارد و…) لازم است تا ملاحظه و تعارف را کنار بگذارید و با آرامش و مهربانی اما جدیت و به هر شکلی که صلاح می‌دانید مطمئن شوید که فرد قبل از دریافت کمک فوری در آن موقعیت حضور نخواهد داشت.

چه در وضعیت اورژانسی و چه در صورتی که فرد تنها حرف از خودکشی زده (و هنوز تصمیم به انجامش نگرفته) لازم است از نظر روانی-عاطفی او را درست حمایت کنیم. برای این منظور رعایت نکات زیر لازم است:

اگر شرایط به گونه‌ای است که گمان می‌کنید آن فرد ممکن است هر لحظه دست به خودکشی بزند او را ترک نکنید و در کنارش باشید.

صحبت از خودکشی را همیشه جدی بگیرید.

تا آنجا که می‌توانید شنونده باشید و نه گوینده. به هیچ وجه با او جر و بحث و دعوا نکنید و خصوصا راه حل ارایه ندهید. مطمئن باشید در چنین موقعیتی سکوت و شنیدن حرفهای آن فرد از گفتن هر حرف و سخنی موثرتر است.

او را قضاوت نکنید. فکر نکنید او صرفا ژست خودکشی گرفته، ادای آن کار را در می‌آورد یا صرفا درصدد جلب توجه است.

در چنین وضعیتی فرد تنها درصدد دریافت توجهی از جنس همدلی و کمک است چرا که خود از کمک کردن به خود کاملا عاجز و درمانده است و نیاز به کمک شما دارد.

موارد خودکشی در ملاعام هم چنین است، این افراد در تردید بین مرگ و زندگی‌اند و از طرفی آرزو می‌کنند بمی‌رند اما همزمان هم آرزو می‌کنند که نجات یابند. تصمیم و اقدام به خودکشی در بطن خود فریاد کمک خواهی است و نیازمند درک و همدلی ما.

به او نگویید: چقدر ضعیفی! چقدر ترسویی! عرضه‌اش رو نداری! خجالت بکش! قوی باش! و… گفتن این حرفها باعث شرم و آزردگی فرد می‌شود. از سویی منطقی هم نیست، هرچند اقدام به خودکشی هرگز به معنای شجاعت نیست اما غلبه بر ترس از مرگ به معنای ضعف و ترس هم نیست. بدتر از همه اینکه نتیجه احتمالی چنین حرفهایی مصمم‌تر شدن فرد برای خودکشی است.

به او نگویید: چقدر خودخواهی! فقط خودتو می‌بینی و هیچ کس برات مهم نیست! بسیاری از کسانی که تصمیم به خودکشی گرفته‌اند واقعا فکر می‌کنند که سربار خانواده‌اند و این تا وقتی زنده هستند ادامه خواهد داشت. در نتیجه در اوج روان‌رنجوری خود و زمانی که تصمیم به خودکشی گرفته‌اند شنیدن این حرفها تنها باعث می‌شود که جدیتر دست به آن کار بزنند چرا که واقعا (و به اشتباه) فکر می‌کنند با این کار باری از دوش عزیزانشان بر می‌دارند.

در هر حال گفتن این حرفها هیچ کمکی به بهبود اوضاع نمی‌کند. بهتر است در عوض بگویید: تو هیچ وقت سربار من/خانواده نبودی و نیستی٬می‌خواهیم تو در کنار ما/خانواده باشی و ما را هیچ وقت تنها نگذاری چون دوستت داریم می‌خواهم کمکت کنم و تنهایت نمی‌گذارم.

به او احساس گناه ندهید: میدونی اگر این کار رو بکنی پدرت/مادرت/همسرت/بچه‌ات چی می‌کشه؟ چرا می‌خوای من/اونها رو با این کارت زجر بدی؟ و… آن فرد خود در حال تجربه کردن وضعیت روانی سخت و وحشتناکی است و وعذاب وجدان دادن به او هیچ کمکی به بهتر شدن حالش و یا درک بهتر شرایط نمی‌کند.

در عوض می‌توانید درباره کارهای موردعلاقه افراد خانواده‌اش (به طور کلی) و یا خاطرات خوب و شیرینی که باهم داشته‌اید حرف بزنید. همین‌طور می‌توانید به او بگویید: خانواده‌ات دوستت دارند تو برایشان مهمی، هر کاری که بتونند برای تو می‌کنند.

از مقایسه کردن او با سایرین خودداری کنید: فلانی رو ببین وضعیتش/دردش/زندگی‌اش از تو بدتره ولی این کار رو نکرده. خیلی از مردم چیزهایی که تو داری رو ندارن ولی این کارو نمی‌کنن و… چنین حرفهایی شاید به نظرتان درست باشد اما یادتان باشد اغلب افراد پیش از اقدام به خودکشی خودشان به این چیزها فکر کرده‌اند و آخر به این تصمیم رسیده‌اند.

هر شخصی شرایط خاص خودش را دارد و ما از آن مطلع نیستیم. گفتن این حرفها باعث می‌شود آن فرد خود را با کسانی مقایسه کند که یا هرگز فکر خودکشی به سرشان نزده یا احیانا بهتر از او توانسته‌اند با شرایط روانی بدشان مواجه بشوند یا… هر کدام اینها در هر صورت حال او را بدتر می‌کند. نهایتا آن فرد حس می‌کند شما چندان درکش نمی‌کنید و در نتیجه شاید با شما درباره افکار و حالش دیگر صحبت نکند.

پای خدا و مذهب را به میان نکشید. نگویید: این کار گناهه. اعتقاداتت ضعیف است. حتما ایمانت کم است که میخواهی این کار را بکنی. وقتی بمیری هم بعدش می‌ری جهنم و… ما از اعتقادات قلبی دیگران بی‌اطلاعیم و شاید آن فرد اصلا به خدا و جهنم معتقد نباشد. اگر هم اعتقادات مذهبی دارد شاید با خود می‌اندیشد "خدا خودش می‌داند که دیگر تحمل این وضعیت و رنجی که بهم داده را ندارم و نهایتا این کارم را می‌بخشد" و یا… در هر حال این حرفها تغییری در تصمیم او ایجاد نمی‌کند و تنها حالش را بدتر می‌کند. در عوض این حرفها می‌توان به او گفت: می‌دونم داری به خودکشی فکر می‌کنی٬ولی می‌خوام بدونی من هر کاری که بتونم انجام میدم تا بهت اون‌طوری که باید کمک کنم.

خودکشی

نهایتا…

نهایتا باید بدانیم فردی که به خودکشی فکر می‌کند تصمیم به انجامش گرفته یا انجامش داده و زنده مانده نیازمند دریافت کمک جدی فوری و تخصصی روانی است.

در بسیاری موارد ممکن است نیازمند بستری شدن در کلینیک/بیمارستان روان و احیانا مصرف دارو برای متعادل کردن وضعیت زیست-شیمیایی مغزشان (که بهم ریخته) باشند.

همین‌طور، هفته‌ها جلسات روان‌درمانی. اینها همه بخشی از فرآیند درمان و بهبودی است و بهتر است در طول این مدت شما یا کسی از نزدیکانش در کنار فرد باشند تا این دوره به خوبی بگذرد.

بررسی‌ها نشان داده از هر ده نفری که اقدام به خودکشی کرده و نجات یافته‌اند نه نفر آنها در آینده دیگر دست به این کار نمی‌زنند و سراغ انجام دوباره‌اش نمی‌روند حتا اگر قبلا از روشهایی مانند انداختن خود در مقابل قطار در حال حرکت استفاده کرده باشند.

این بدان معناست که همه ما حتا در سخت‌ترین و تاریک‌ترین لحظات زندگی درست وقتی فکر می‌کنیم که زندگی‌مان واقعا به آخر خط رسیده و تنها راه باقی‌مانده خودکشی است "در اشتباهیم" و "هنوز راهی هست" حتا اگر در آن لحظات نتوانیم یا نخواهیم بدانیم. اینکه در صورت دریافت کمک و درمان لازم حال ما قطعا بهتر خواهد شد و بعد از آن هم احتمالا دیگر سراغ انجام دوباره چنان کاری نخواهیم رفت.

درک و حمایت کسی که در چنین وضعیتی گرفتار آمده و همدلی و کمک به او کار ساده‌ای نیست چرا که آگاهی بر رنج، رنج آگاهی را افزون می‌کند. اما بدون هیچ شک و تردیدی در چنین موقعیتی این مهربانانه‌تری، ٬نجیبانه‌ترین و انسانی‌ترین کاری است که می‌توانیم برای آنها انجام دهیم.

لطفانظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره09058956770تماس بگیرید.

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

چند دلیل برای ضرورت مشاوره پیش از ازدواج

مشاوره ازدواج- سایت روانشناسی دکتر کامیار سنایی

چند دلیل برای ضرورت مشاوره ازدواج

 

نرخ ازدواج ظاهراً در حال کاهش است. در حالی که این یک آمار تکراری است که ۵۰ درصد از ازدواج‌های نخست به طلاق ختم می­‌شود، این رقم در ۳۰ سال گذشته تغییری نکرده است. نرخ طلاق، همچنین با توجه به سطح آموزش، اعتقادات مذهبی و بسیاری از عوامل دیگری که شریکان زندگی از آن برخوردار هستند، کم و زیاد می‌شود.

اما زمانی که طلاق اتفاق می‌افتد، این امر منجر به بروز مشکلاتی برای بزرگسالان و همچنین برای کودکان می‌شود. برای بزرگسالان، طلاق می‌تواند یکی از پردغدغه‌­ترین رویدادهای زندگی باشد. تصمیم‌گیری در مورد طلاق، اغلب با دودلی و عدم اطمینان در مورد آینده مواجه می‌شود. اگر کودکان درگیر این موضوع شوند، ممکن است اثرات منفی از قبیل روگردانی، احساس رها شدگی، خشم، سرزنش، گناه، تمایل به مصالحه و برون‌ریزی را تجربه نمایند.

در حالی که طلاق می‌تواند برای برخی از افراد، ضروری و سالم‌ترین انتخاب باشد؛ برخی دیگر هم ممکن است بخواهند آنچه را که از این وصلت باقی مانده نجات دهند. زمانی که زوج‌ها با مشکلاتی روبرو می‌شوند، آن‌ها ممکن است از این امر تعجب نمایند که چه زمانی برای مشاوره‌ ازدواج مناسب است. در اینجا هفت دلیل سودمند وجود دارد.

۱. زمانیکه ارتباط زوجین با یکدیگر با مشکلاتی روبرو شده است، مشاوره ازدواج سودمند است.

زمانی که ارتباط رو به وخامت می­‌گذارد، اغلب به سختی می‌توان آن را به سمت درست هدایت کرد. ارتباط منفی می‌تواند شامل هر چیزی باشد، هرچیزی که باعث می‌شود تا یک شریک احساس افسردگی، ناامنی، بی‌توجهی و یا تمایل به عقب‌نشینی از مکالمه داشته باشد. این امر می‌تواند شامل لحن مکالمه نیز باشد. مهم است که این مطلب را به خاطر داشته باشید که همیشه مهم نیست شما چه می­‌گویید، بلکه این چگونه گفتن شما است که دارای اهمیت می­‌باشد.

ارتباط منفی همچنین می‌تواند شامل هرگونه ارتباطی باشد که نه تنها منجر به جریحه‌دار شدن احساسات می­‌گردد، بلکه سوء رفتار احساسی یا جسمی و همچنین ارتباط غیرکلامی را نیز در بر می­‌گیرد.

۲. زمانی که یک یا دو نفر از زوجین، قصد برقراری یک رابطه­‌ی عشقی (نامشروع) را دارند و یا یکی از زوجین در گذشته چنین رابطه‌­ای داشته است.

بهبود یافتن از یک رابطه­‌ی عشقی و به دست فراموشی سپردن آن غیرممکن نیست، اما تلاش زیادی می‌­طلبد. این کار نیازمند تعهد و تمایل به سوی بخشش و به جلو حرکت کردن است. برای رهایی از یک رابطه­‌ی عشقی، هیچگونه فرمول جادویی وجود ندارد. اما اگر هر دو نفر نسبت به فرآیند درمان متعهد و صادق باشند، این ازدواج ممکن است نجات داده‌ شود. حداقل ممکن است مشخص شود که برای هر دو نفر بهتر است که درجا نزنند و حرکت نمایند.

۳. زمانی که به نظر می‌رسد زوجین «صرفا فضایی یکسان را اشغال کرده‌­اند».

وقتی که زوج‌ها، بیش از آنکه یک زوج متأهل باشند، شبیه همخانه می‌­باشند، این امر می‌تواند نشان‌دهنده­‌ی نیاز به مشاوره باشد. این مطلب به این معنا نیست که چنانچه یک زوج همه­‌ی کارها را با مشارکت هم انجام ندهند، آن‌ها گرفتار مشکل هستند. اگر فقدان ارتباطات، گفتگو و صمیمیت و یا هر عنصر دیگری وجود داشته باشد، یک زوج احساس جدی و مهم بودن کرده و احساس می‌­کنند که صرفا «هم‌زیست» می‌­باشند. این می‌تواند نشانه­‌ی این باشد که یک متخصص بالینی ماهر می‌تواند به گونه‌ای کمک نماید تا پی برده شود چه چیزی گم شده‌ و چگونه باید آن را بازپس گرفت.

۴. زمانی که طرفین نمی‌دانند چگونه اختلافات خود را حل کنند، مشاوره ازدواج سودمند است.

تماشای فیلم جی. آی. جو در هنگام کودکی را به یاد دارم. هر نمایش با عبارت «اکنون شما می‌دانید و دانستن نیمی از نبرد است» به پایان می­‌رسید. برای من این عبارت، این وضعیت را به ذهنم می­‌رساند: زمانی که یک زوج شروع به تجربه­‌ی اختلاف می‌کنند و از اختلاف خود آگاهی دارند، دانستن تنها نیمی از نبرد است. بسیاری از اوقات من شنیده‌ام که زوج‌ها می‌گویند: «ما می‌دانیم که چه اتفاقی افتاده ‌است، اما نمی‌دانیم چطور آن را حل کنیم.» این زمان مناسبی برای وارد ساختن یک شخص ثالث به ماجرا است. اگر یک زوج در مشکلات غرق شده باشند، یک متخصص بالینی و مشاوره ازدواج ماهر می‌تواند آن‌ها را به سمت صحیح حرکت دهد.

۵. زمانی که یکی از زوجین، شروع به برون‌ریزی احساسات منفی می­‌کند؛ مشاوره ازدواج سودمند است.

من معتقدم آنچه که ما در درون خود احساس می‌کنیم، آن را در نمای بیرونی خود نشان می­‌دهیم. حتی اگر بتوانیم این احساسات را برای مدتی پنهان کنیم، آن‌ها در نهایت به سطح می‌­رسند. احساسات منفی همانند تنفر و یا ناامیدی، می‌تواند به رفتارهای آسیب‌رسان و گاهی مضر تبدیل شود. من می‌توانم زوجی را به یاد بیاورم که در آن زن، از بی­‌ملاحظه‌گی­های شوهرش بسیار رنجیده بود. اگرچه آن زن قبول کرد که در این رابطه بماند و روی بهتر شدنش کار کند، اما در عین حال بسیار کینه‌جو شده بود. زن از روی عمد کارهایی را انجام می‌داد تا سبب شود که شوهرش فکر کند او بی‌وفایی یا خیانت می‌کند، هرچند او در حقیقت به شوهرش خیانت نمی­‌کرد. او دلش می‌خواست تا شوهرش همان دردی را که او احساس کرده احساس نماید، عملی که نتیجه­‌ای معکوس و خلاف انتظار و زیانبار داشت. یک متخصص بالینی ماهر و مشاوره ازدواج می‌تواند به این زوج در تشخیص احساسات منفی و یافتن راه‌های بهتر برای بیان آن‌ها کمک کند.

۶. زمانی که جدایی، تنها راه‌حل به نظر می‌رسد؛ مشاوره ازدواج سودمند است.

زمانی که یک زوج با یکدیگر نمی­‌سازند و یا مشاجره می­‌کنند، اغلب یک فرصت یا وقفه­‌ای کوتاه بسیار کمک کننده است. با این حال، زمانی که یک وقفه تبدیل به یک شب اقامت دور از خانه و یا در نهایت منجر به جدایی موقت می­‌گردد، این امر می‌تواند نشان‌دهنده نیاز به مشاوره باشد. ماندن دور از خانه معمولاً شرایط را حل نمی‌کند. در عوض، این فکر را تقویت می‌کند که دور ماندن از خانه مفید بوده و این موضوع اغلب منجر به غیبت‌های مکرر می‌شود.  وقتی که زن یا شوهر غایب مجددا به خانه باز می‌گردد، مشکل هنوز همچنان وجود دارد، اما اغلب اوقات از پیگیری مجدد آن دوری می­‌جویند، زیرا مقداری زمان گذشته است.

۷. زمانی که یک زوج به‌خاطر بچه‌ها کنار هم مانده‌اند؛ مشاوره ازدواج سودمند است.

اگر یک زوج احساس می‌کنند که عاقلانه است که به خاطر بچه‌ها کنار هم بمانند، ممکن است مشارکت یک شخص ثالث کمک‌کننده باشد. اغلب زوج‌ها بر این باورند که با ماندن در کنار هم، کار درست را انجام می‌دهند، اما در واقع این کار برای بچه‌ها مضر است. برعکس، اگر یک زوج قادر به حل مساله و حرکت به سوی یک رابطه­‌ی مثبت و سالم باشند، این امر می‌تواند بهترین تصمیم برای آنها باشد.

به نظر من، زمانی که زوج‌ها در حال تعیین این مساله هستند که آیا باید با هم بمانند یا خیر، کودکان هرگز نباید عامل تعیین‌کننده‌­ی این مساله باشند. من کار کردن با نوجوانی را به یاد می‌آورم که در مدرسه دچار مشکل شده بود. او در حال برون‌ریزی و یا تخلیه هیجانی بود و نمرات او رو به کاهش گذاشته بود. او پس از چند جلسه اظهار داشت: «من می‌دانم که والدینم واقعاً یکدیگر را دوست ندارند.» وقتی از او پرسیدم که چرا، او پاسخ داد: «آن‌ها با هم خوب هستند، اما هرگز همانند والدین دوستانم لبخند نزده و یا نمی­‌خندند.»

کودکان عموماً بسیار بصیر و باهوش هستند. مهم نیست که زوج‌ها در مورد اینکه آن‌ها قادرند شادی خود را جعل کنند چگونه فکر می­‌نمایند، زیرا اغلب کودکان قادر به درک این شادی تصنعی می‌­باشند.

همه‌­ی ازدواج‌ها قابل نجات نیستند. در فرآیند مشاوره­ ازدواج برخی از زوج‌ها ممکن است متوجه شوند که جدا شدن برای آن‌ها بهتر است. با این حال، برای آن دسته از روابطی که می‌توان آن‌ها را نجات داد و همچنین برای آن‌هایی که مایل به انجام این فرآیند هستند، مشاوره­‌ی ازدواج ممکن است بتواند به آن‌ها یادآوری کند که چرا عاشق شده‌اند و آن‌ها را در همان مسیر نگه دارد.

از طریق مشاوره آنلاین ازدواج و یا مشاوره حضوری می توانید در بهبود و افزایش کیفیت ازدواج خود گامی اساسی بردارید.

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره با شماره09058956770تماس بگیرید.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰

دلایل ازدواج نادرست

 دلیل نادرست ازدواج

 

هیچ کس منکر این نیست که ازدواج خوب است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا برای چی  دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما خدایی نکرده در نا خوداگاه قصد بی منطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است بعدا دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش به فکر هیچ عاقلی نرسد. پس حواستان را جمع کنید!

 

1. شورش علیه والدین

 

خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که به خانلطفاوادهایشان دهن کجی کرده باشند. در این ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام بگیرید، باز هم دودش به چشم خودتان می رود. چون این بار هم خانواده را از دست داده اید و هم پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.

 

2. جستجوی استقلال

 

معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود. بعضی ها م ی خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با قاشق چایخوری بخورید، در این کار هم موفق می شوید. البته که فرض محال محال نیست اما قیمت این فرض خیلی بالاست!

 

3. التیام یک رابطه شکست خورده

 

این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها بی توجه به آن تن در می دهند. این که در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و نه شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.

 

4. فشار خانواده و اجتماع

 

زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه، داری تو خونه می ترشی !... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و رد کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث های این طوری از هر طرف به سویتان جاری می شود. انصافا فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند.

 

5. ازدواج اجباری

 

خوشبختانه دوره این کار در حال ور افتادن است. اما خیلی پیش می آید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی ای در پیش روی این زوج اجباری است.

 

6. نیاز جنسی

 

یعنی اینکه یک نفر فقط و فقط به خاطر نیاز جنسی اش ازدواج کند و نه چیز دیگر... مسلما بی خردی بزرگی است.

 

احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید

 

7. دلایل اقتصادی

 

‌بعضی وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.یعنی طرف ازدواج کند به این دلیل که به واسطه ی خانواده زن یا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله ای بهم بزند و به رفاه اقتصادی برسد.

 

8. تنهایی و استقلال

 

‌بعضی موقع ها یک نفر به خاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی می کند، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که چیز زیادی برای شما ندارند.

 

9. احساس گناه یا ترحم

 

‌اگر دل ادم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمی تواند مثل زن و شوهرعای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده بعدها احساس قربانی بودن پیدا میکند.

 

10. احساس کمبود یا تهی بودن

 

بعضی از احساس کمبودها و احساس تهی بودن ها هیچ ربطی به ازدواج کردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص کودکی شان را بر طرف کند. آنها با این عمل خود مسولیت پذیری را از خود منع می کنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودی خود التیام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبی ندارد.

 

11. احساس گناه

 

زمانی که ادامه یک ارتباط باعث به وجود آمدن این احساس می شود که اگر ازدواج نکنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلکه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یک طرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد.

 

12. ازدواج ابزاری

 

گاهی انگیزه‌ی‌ اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روان‌شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله‌ای برای رسیدن به هدف‌های دیگر می‌شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی جهت ادامه‌ی زندگی مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولی مسائل فرهنگی، استرس‌های متعددی را به دنبال داشته است؛ بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... صورت می‌گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل‌های زندگی، ضعیف بوده و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج‌ها، بالا می‌باشد.

 

13. ازدواج به خاطر آرزوهای پدر و مادر

 

احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر واجب است اما نه این که اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره

09058956770تماس بگیرید.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فواید صمیمیت در زندگی زوجین

زندگی صمیمانه باهمسر

ارتباط زناشویی میان شما و همسر، می تواند به سلامت جسم و روان شما خدمات بزرگی برساند

 

تا به حال به این فکر کرده اید که داشتن یک رابطه زناشویی سالم و موفق چه تاثیری در سلامت روح و جسم زوج ها می گذارد و باعث تغییرات بزرگی در زندگی می شود؟ محققان پاسخ این سوال را با بیان دلیل ارائه کرده اند.

 

دانشمندان دلایل زیادی را مطرح کرده اند که نشان می دهد رابطه زناشویی فقط یک کار روتین لذ ت بخش در سن جوانی نیست، بلکه در طول این رابطه هورمون هایی در بدن زن و مرد آزاد می شوند که می توانند در بالا بردن سطح سلامت عمومی شان بسیار مفید باشند.

 

اگر حرف های محققان را جدی بگیریم، می توانیم بگوییم که بالا رفتن سن ازدواج یکی از دلایل شایع شدن بیماری های رنگارنگی است که این روزها پیر و جوان را درگیر کرده است. از نظر پژوهشگرانی که تاثیر این ارتباط بر سلامت جسم و روان را بررسی می کنند، قرار نیست این رابطه تنها وابستگی شما دونفر را بیشتر کند؛ بلکه ارتباط زناشویی میان شما و همسرتان، می تواند به سلامت جسم و روان هردوی شما خدمات بزرگی برساند. «Webmd» نوشته است که محققان در بررسی های مختلف، دریافته اند رابطه زناشویی موفق، اگر مستمر و منظم انجام شود، می تواند عمر شما و همسرتان را طولانی کند و فوایدی راکه در ادامه می آوریم به سلامت شما برساند.

 

فشارتان پایین می آید 

نگران نباشید؛ اگر با فشارخون بالا دست و پنجه نرم می کنید، قرار نیست نگران سلامت تان بعد از برقراری رابطه زناشویی باشید. محققان می گویند این رابطه می تواند مثل یک داروی فشارخون عمل کرده و حال شما را بهتر کند. از نظر محققان رابطه زناشویی نه تنها استرس را کم می کند، بلکه در صورتی که منظم و مداوم باشد، فشارخون را هم پایین می آورد. طبیعی است که با حذف شدن این دو عامل خطر، یعنی استرس و فشار خون، قلب شما سالم تر می ماند و کمتر به بیماری های کلیوی دچار می شوید و خطر سکته مغزی هم از شما دور می شود.

 

اگر هر روز به یک بیماری دچارید، باید به رابطه ای که با همسرتان دارید، نگاه کنید. در صورتی که مدتی است رابطه میان شما سرد شده، طبیعی است که بیماری های مختلف بدن تان را هدف قرار دهند. محققان می گویند یک یا دو بار ارتباط زناشویی در هفته میزان یک آنتی بادی به نام ایمونوگلوبین A در بدن را بیشتر می کند و باعث می شود که در برابر سرماخوردگی و سایر عفونت ها ایمن شوید. از نظر آنها تاثیر رابطه زناشویی آنقدر زیاد است که می تواند سیستم ایمنی را تا 30 درصد قوی تر کند. گذشته از این، بررسی ها نشان می دهد که رابطه زناشویی اثری مشابه ورزش کردن روی بدن می گذارد و به بهبود عملکرد قلب و عروق، افزایش توان، انعطاف پذیری و تعادل کمک می کند.

 

اعتماد به نفس تان بالا می رود 

تازگی ها نمی توانید از حق تان دفاع کنید و حس می کنید به اندازه دیگران توانا و باارزش نیستید؟ شاید صمیمیت میان شما و همسرتان کم شده که چنین احساسی می کنید چراکه به باور محققان، کسانی که ارتباط زناشویی موفقی ندارند، اعتماد به نفس شان پایین است و در مقابل رابطه موفق زناشویی می تواند به بالا رفتن اعتماد به نفس کمک کند.

 

کمتر درد می کشید 

اکسی توسین تنها عشق را در روابط زن و شوهرها به جریان نمی اندازد. وقتی این هورمون بیشتر ترشح می شود، اندروفین بیشتری در بدن افراد آزاد می شود و به همین دلیل کمتر دردهای جسمانی را احساس می کنند. در نتیجه رابطه زناشویی موفق و مستمر ترشح اکسی توسین بیشتر می شود و در نتیجه آن سردرد، درد ناشی از التهاب مفاصل و علائم سندرم پیش از قاعدگی هم کمتر می شود.

 

سرطان نمی گیرید 

فواید رابطه زناشویی سالم به همین جا محدود نمی شود. آقایانی که با همسرشان رابطه زناشویی خوشایند و انزال مکرر را تجربه می کنند، کمتر با خطر ابتلا به سرطان پروستات روبه رو می شوند. از نظر محققان مردانی که پنج یا بیشتر از پنج بار در هفته انزال می شوند، به ویژه اگر در دهه سوم زندگی شان باشند، تا یک سوم کمتر با خطر ابتلا به سرطان پروستات روبه رو خواهند بود. شاید همین یافته کافی باشد تا آقایان برای پایین آمدن سن ازدواج کاری بکنند.

 

البته تنها آقایان نیستند که از این رابطه فایده می برند. بررسی های دیگری نشان داده است که رابطه جنسی منظم و مداوم می تواند خطر دچار شدن به سرطان سینه را در زنان نیز پایین بیاورد. به گفته محققان حتی یک بار در ماه رابطه زناشویی داشتن هم می تواند به شکل معناداری احتمال دچار شدن زنان به این سرطان را پایین بیاورد.

 

افزایش صمیمیت بین همسران

رابطه موفق زناشویی می تواند به بالا رفتن اعتماد به نفس کمک کند

 

افسرده نمی شوید 

تنها علاقه میان شما و همسرتان نیست که می تواند بعد از ازدواج از افسردگی و آسیب های روانی نجات تان دهد. اگر در رابطه میان شما و همسرتان جای مشخصی برای ارتباط زناشویی وجود نداشته باشد، نمی توانید به سالم ماندن روان تان امیدوار باشید. آنچه پژوهشگران ثابت کرده اند، این است که ارتباط زناشویی مطلوب حال را خوب می کند و احتمال افسردگی را هم پایین می آورد. بررسی ها نشان می دهد افرادی که رابطه زناشویی خوبی را تجربه می کنند، شادتر و سالم تر از دیگران می مانند.

 

تاثیر رابطه زناشویی در زندگی 

گذشته از این، این رابطه صمیمیت میان زن و شوهرها را بیشتر می کند و باعث می شود روابط عاطفی شان استحکام بیشتری پیدا کند. سطح هورمون اکسی توسین که به هورمون عشق و محبت معروف است، با چنین رابطه ای بالا می رود و همین افزایش اکسی توسین باعث می شود تعهد و اعتماد میان زن و شوهرها بیشتر شود.

 

نابارور نمی شوید 

ناباروری همیشه نیاز به درمان های دارویی پرهزینه ندارد. گاهی سردی میان شما و همسرتان می تواند قدرت باروری شما را کاهش دهد و حتی اسپرم های همسرتان را هم ناتوان و ضعیف کند. محققان می گویند مردهایی که یک روز در میان رابطه زناشویی برقرار می کنند، اسپرم های قوی تری دارند و زودتر می توانند به آرزوی پدر شدن برسند.

 

بدن تان قوت می گیرد 

رابطه جنسی مستمر می تواند مردها را مردتر و زن ها را زن تر کند. محققان می گویند با استمرار چنین رابطه ای تستوسترون بیشتری در بدن آقایان آزاد می شود و عضلات و استخوان های شان هم قوی تر و محکم تر می شوند. از طرف دیگر، در بدن زنانی که رابطه زناشویی بیشتری را با همسرشان تجربه می کنند، استروژن بیشتری آزاد می شود و با کمک همین هورمون از دچار شدن به بیماری های قلبی هم مصون می شوند.

 

وقت شناس باشید 

از نظر پژوهشگران برای انجام هر کاری، زمان مناسبی وجود دارد. درحالی که احتمالا شما فکر می کنید ساعات پایانی شب بهترین زمان برقراری رابطه زناشویی است، پژوهشگران می گویند اگر این رابطه را در ابتدای صبح و قبل از انجام هر کاری تجربه کنید، لذت بیشتری از آن می برید و تاثیرش را روی سلامت تان هم می بینید. دیلی میل نوشته است که به باور محققان، ساعت 5:45 بهترین زمان برقراری این رابطه است. آنها معتقدند میل و نیروی جنسی در خانم ها در ساعات مختلف شبانه روز متفاوت است و تنها در ساعات معینی هر دو طرف رابطه در بهترین شرایط برای برقراری آن هستند.

 

محققان می گویند شب ها سطح تستوسترون مردها بالاتر می رود و حتی بین 25 تا 50 درصد از دیگر ساعات روز بیشتر می شود. به عقیده آنها هم مردها و هم زن ها در بدن شان میزانی تستوسترون دارند که باعث می شود میل جنسی شان بیشتر شود و به باور محققان درست در زمانی که آفتاب در حال بالا آمدن است، سطح این هورمون و میل زن و شوهرها به برقراری این ارتباط به شکل قابل توجهی بالاتر می رود.

 

معجزه ای به نام ازدواج 

از قوی شدن استخوان در مردان و کم شدن دردهای قاعدگی و مشکلات ناشی از یائسگی در زنان گرفته، تا بالا رفتن قدرت باروری، همه اتفاق هایی هستند که با تجربه کردن مداوم رابطه زناشویی خوشایند، برای شما می افتند. علاوه بر همه اینها، محققان می گویند رابطه زناشویی موفق و مداوم می تواند این تاثیر های عجیب را هم روی سلامت شما و همسرتان بگذارد.

 

خوب می خوابید 

وقتی رابطه زناشویی و ارضای جنسی به ترشح اکسی توسین در بدن تان کمک می کند، خواب کافی و بهتری را تجربه می کنید. آرامش خواب یکی از هدیه هایی است که رابطه زناشویی به شما تقدیم می کند.

 

دندان های تان نمی پوسد 

شاید باور نکنید اما این رابطه باعث افزایش بزاق و آنزیم های مفید در دهان تان می شود و از پوسیدگی دندان های شما جلوگیری می کند.

 

عمرتان دراز می شود 

کسانی که دو بار در هفته ارگاسم را تجربه می کنند، 50 درصد دیرتر از افرادی که در ماه تنها یک بار ارگاسم می شوند، می میرند. محققان می گویند رابطه زناشویی سالم یکی از رازهای داشتن عمر طولانی است.

  لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره 09058956770تماس بگیرید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

نقد وبررسی روانشناسی فیلم پلتفرم

پلتفرم (The Platform)

نتفیلکس در چند سال گذشته نشان داده که یکی از کارآمدترین و موفق ترین اتاق فکرها در میان کمپانی های ساخت و عرضه فیلم را دارد. کمپانی که با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و سیاسی، به تولید و پخش آثار سینمایی می پردازد و همچنین در فصل جوایز، با تعیین یک استراژی دقیق و موفق، آثاری را به رقابت های سینمایی می فرستد که احتمال موفقیت آنها بسیار زیاد است. این کمپانی در جدیدترین اقدام خود، فیلمی اسپانیایی تحت عنوان « پلتفرم » را به انحصار خود درآورده است. فیلمی که پیش از این، اکرانش در جشنواره فیلم تورنتو با تشویق های فراوان مواجه شده و بود پس از آن موفقیت بود که نتفلیکس تصمیم گرفت حق پخش انحصاری آن را کسب نماید و در بهترین زمان ممکن آن را به صورت عمومی عرضه کند. ( ادامه مطلب بخش های زیادی از قصه فیلم را لو می دهد )

« پتلفرم » برخلاف دیگر آثار سینمایی، اثری قصه گو محسوب نمی شود و هرآنچه که در فیلم مشاهده می کنیم، نماد و استعاره ای از وضعیت امروز بشر است. فیلم در ابتدا ما را با جوانی به نام گورنگ آشنا می کند که خودخواسته به محلی برای ترک سیگار مراجعه کرده و در قبال دریافت یک مدرک مهم، تن به حضور در پروژه ای شبیه به قرنطینه با طبقات متعدد است. وی زمانی که از خواب بیدار می شود، خود را در طبقه چهل و هشتم می یابد و متوجه می شود از طریق حفره ای که در میانه اتاق قرار گرفته، می تواند به طبقات بالا تر و پایین تر خود نگاه کرده و بنا به جایگاهی که دارد، برای طبقات پایین تر تصمیم بگیرد.

پلتفرم (The Platform)

پلتفرمی که در فیلم معرفی می شود، در همان دقایق ابتدایی تکلیف خودش را با تماشاگر مشخص می کند. جایی که شخصیت پیرمرد به نام تریماگاسی در دیالوگی به گورنگ اعلام می کند که از طریق حفره یا دریچه ای که در وسط اتاق قرار گرفته، او می تواند افراد طبقه بالا یا پایین خود را ببیند اما نمی تواند با آنها صحبت کند. او در توجیه سخنان خود به گورنگ اعلام می کند:« با طبقات پایین صحبت نکن چون جایگاه شان از تو پایین تر است و نباید با آنها ارتباط برقراری کنی » و زمانی که گورنگ به بالا و در واقع افراد طبقه بالا نگاه می کند، تریماگاسی بار دیگر به او گوشزد می کند: « با افراد بالا هم صحبت نکن چون آنها بالاتر از تو هستند و کاری به کار تو ندارند! »، تمثیلی از روابط میان انسانها در عصر حاضر که دیگری را جز زمانی که در جایگاه اجتماعی خودشان باشد نمی بینند و تمایلی برای ارتباط برقرار کردن با آن ندارند. چراکه ارتباط با طبقه آسیب پذیر در منظر آنها می تواند به جایگاه اجتماعی شان خدشه وارد کند و در آن سو، از ترس مچاله نشدن و تحقیر نشدن از سوی طبقه بالاتر، قید ارتباط با آنها را می زند.

« پلتفرم » در تعریف شخصیت پردازی آدمهایش نیز به جزئیات اهمیت فراوانی داده است. گورنگ نماینده طیفی از جامعه است که کتاب در دست دارد و برای فرار از تبدیل شدنش به یک قربانی بزرگ نظام سرمایه داری، به آن پناه می برد اما در نقطه مقابل، تریماگاسی یک مثال تمام و عیار از مسخ شدن افراد در دام تبلیغات تلویزیونی است. وی درباره دلایل حضورش در پلتفرم می گوید که به تماشای یک تبلیغات تلویزیونی نشسته بود که در آن یک چاقوی تیز معرفی شده بود که حتی می توانست یک آجر را ببُرد! وی پس از دیدن این تبلیغ به این فکر افتاده که شاید زندگی اش تا امروز به پوچی گذشته باشد چراکه خوشی های کوچکی مثل بریدن نان یا آجر را تجربه نکرده است! وضعیت تریماگاسی کنایه ای به وضعیت امروز انسان در مواجه با تبلیغات بی اهمیتی که در بیننده این توهم بزرگ را ایجاد می کنند که با داشتن آنها می تواند  فرد مهم تر، محترم تر و البته موفق تری باشد که تمام این موارد جز یک حربه ای برای خالی کردن جیب شهروندان نیست.

پلتفرم (The Platform)

در ادامه سکویی از طبقات بالاتر به طبقه چهل و هشتم می آید. سکویی که بر روی آن غذاهای متنوعی قرار گرفته و تریماگاسی و گورنگ تنها چند دقیقه فرصت دارند آن غذاها را مصرف نمایند و انرژی شان را برای باقی روز حفظ کنند. اما آن میز غذای رنگارنگ در واقع پسمانده غذای طبقات بالایی است که حالا به طبقه چهل و هشتم آمده و پس از آنکه تریماگاسی و گورنگ از آن تغذیه کنند، باقی مانده آن نیز به طبقات پایین تر ارسال خواهد شد. غذای پسمانده که نقشی اساسی در فیلم ایفا می کند، یک کنایه آشکار به وضعیت نظام سرمایه داری در نظام کنونی جهان است. جایی که تمام منابع غذایی با تنوع بسیار در اختیار عده ای معدود قرار گرفته که اگر رغبتی برای استفاده از آن نداشته باشند، با بی میلی آن را به طبقات دیگر اجتماع سوق می دهند تا از آن استفاده نماید.

تریماگاسی پس از اینکه سهم غذای پسمانده خود را مصرف می کند و سکو به سوی طبقات پایین تر حرکت می کند، آب دهان خود را با نفرت بر روی غذا پرتاب می کند. این اقدام او با واکنش تعجب برانگیز گورنگ مواجه می شود که از او دلیل انجام این کار را جویا می شود و تریماگاسی در پاسخ به او می گوید: « تا پایینی ها آن را بخورند! » و زمانی که گورنگ به او می گوید:«  آیا از اینکه طبقات بالا هم اینکار را برای تو انجام بدهند خوشحال می شوی؟ » می گوید: « احتمالا این کار رو انجام میدن!». جمله ای که چندین بار در طول فیلم از زبان تریماگاسی برای توجیه تمام رفتارهای اشتباهش استفاده می شود و  تمثیلی آشکار از وضعیت امروز بشر در مواجه با هم نوع خود است. جایی که ارزش های انسانی فدای جایگاه اجتماعی شده و اشتهای سیری ناپذیر و جنون رفتار سرمایه داران، به صورت یک عقده در ذهن طبقات ضعیف تر جای باز کرده است. جامعه ای که در آن افراد ترجیح می دهند طبقات پایین تر را تحقیر نمایند تا کمی مزه قدرت را بچشند حتی اگر این قدرت پوشالی باشد.

پلتفرم (The Platform)

زمانی که گورنگ متوجه می شود طبقات بسیاری زیر او و تریماگاسی قرار دارند که شاید غذا به آنها نمی رسد و از گرسنگی تلف می شوند، سعی می کند تا به طبقه بالایی اطلاع دهد که از میزان غذای مصرفی شان بکاهند تا به طبقات دیگر هم برسد اما با واکنش سخت تریماگاسی مواجه می شود که او را " کمونیست " خطاب می کند و اعلام می کند که با افراد طبقه بالا در مورد جیره بندی صحبت نکنند چراکه آنها اصلا علاقه ای به کمونیست ها ندارند! تریماگاسی در اینجا آشکارا تفکری را رهبری می کند که براساس آن هر دیدگاه اجتماعی مخالف نظام حاکم سرمایه داری، می تواند منجر به ایجاد برچسب های گوناگونی نظیر تفکرات " کمونیستی " شود. چه بسا نفرات بسیاری در طول تاریخ وجود داشته اند که نظریه های جامعه شناسانه و اصلاحی ارائه داده اند اما به جای نقد و تحلیل نظریاتشان، به فاسد بودن و کمونیست بودن متهم شده و سرنوشت متفاوتی نصیب شان شد!

یکی از کلیدی ترین سکانس های فیلم، سکانس صحبت های آخرِ ماه میان تریماگاسی و گورنگ است. جایی که در نیمه شب بوی گاز به مشام رسیده و به معنی آن است که آنها بیهوش شده و در طبقات نامشخصی بیدار می شوند. در این گفتگو تریماگاسی از گورنگ درباره اعتقاداش به پروردگار سوال می کند و سپس عنوان می کند:« حداقل این ماه بهش معتقدم! ». جمله ای که به وضوح نشان می دهد بشر در هنگام مواجه با ترس به سراغ اعتقادات مذهبی خود می رود و برای رسیدن به آرامش و امید برای رهایی از مخمصه، به او متوسل می شود. تریماگاسی در طول مدتی که هم طبقه گورنگ بود، کوچکترین رحم و مهربانی را برای افراد طبقه پایین به کار نمی گرفت اما در دقایق مواجه با حقیقت که احتمال دارد پس از بیدار شدن به طبقات بسیار پایین تری منتقل شود، انسان معتقدی می شود و از گورنگ می خواهد برای او و خودش دعا کند تا مورد لطف پروردگار قرار بگیرد؛ نوعی از اعتقاد که در جوامع کنونی بسیار یافت می شود!

پلتفرم (The Platform)

تریماگاسی حتی در هنگام صحبت های آخر پیش از انتقال به حفره ای جدید، به گورنگ از آنچه که در ذهنش می گذرد می گوید. وی در دیالوگی جالب و کنایه وار عنوان می کند که مانند آنچه که به گورنگ وعده داده اند، احتمالا او نیز با یک مدرک دانشگاهی معتبر از حفره خارج خواهد شد. دیالوگی که در راستای تفکرات پوچ او از تبلیغات و بدست آوردن چیزهایی است که در زندگی اش ابداً برای او اهمیتی ندارند. مواردی مثل چاقوی بُرنده که هیچ تاثیری در زندگی او در کهنسالی نداشته و حالا خیال خوش بدست آوردن یک مدرک دانشگاهی که به نظر می رسد برای کسی مانند تریماگاسی، حتی از آن چاقوی بُرنده هم بی اهمیت تر باشد. نشانی از طمع و پوچی انسان در جایگاه امروز که حتی نمی داند چه چیز می تواند او را خوشحال تر کند و زندگی بهتری نصیبش کند.

اما بحران با بیدار شدن تریماگاسی و گورنگ در طبقه 173 آغاز می شود. طبقه ای که در آن احتمال رسیدن غذا بسیار اندک است چراکه طبقه های بالاتر قطعاً از سهم خود نگذشته اند و تمام غذا را مصرف کرده اند تا چیزی برای طبقات پایین تر باقی نماند. در این شرایط زمانی و برخلاف آنچه که تصور می شد، رابطه دوستانه میان تریماگاسی و گورنگ کاملاً رنگ عوض می کند. تریماگاسی زمانی که گورنگ را به تخت می بندد، می گوید که او دوست خوبی است اما گرسنگی خوی وحشی انسانها را بیدار می کند و احتمال اینکه پس از مدتی او برای رفع گرسنگی به سراغ کشتنش برود و از گوشت او مصرف کند بسیار زیاد است. وضعیت طبقه 173 به خوبی این پیام را منتقل می کند که انسان در زمان گرسنگی و فقر، نه دوستی می شناسد و نه محبت و نه انسانیتی. در این شرایط به قول تریماگاسی، کتابِ گورنگ که نماینده آگاهی بشر است سازگار نیست بلکه چاقوی خودش اهمیت دارد که می تواند به وسیله آن بکشد و زنده بماند.

پلتفرم (The Platform)

بیدار شدن در طبقه 33 و هم اتاقی شدن با یکی از کارکنان پلتفرم که حالا خودش وارد حفره شده، پیام های دیگری برای مخاطب دارد. گورنگ و ایموگیری از طبقه متوسط و آگاه جامعه محسوب می شوند و در این بین ایموگیری سعی دارد که طبقات پایین تر را از لزوم مصرف بهینه منابع آگاه کند اما هیچکدام از افراد طبقه پایین به نظرات او اهمیتی نمی دهند. در نهایت نیز گورنگ که پیش از این خود در طبقات پایین حضور داشته و می داند که وضعیت چطور مدیریت می شود، به معرکه وارد می شود و به طبقات پایین هشدار می شده اگر آنچه که ایموگیری می خواهد را اجرا نکنند، غذایی که به سمت شان می رود را پر از مدفوع کرده و حتی یک نقطه سالم در آن باقی نمی گذارد و پس از این تهدید است که آنها حرف ایموگیری را جدی می گیرند! کنایه ای از توسل به زور برای اجرای دستوراتی که به نفع بشر است اما گاهی خودخواهی تمام و کمال انسان مانع از اجرای آن می شود و تنها راه باقی مانده در این شرایط، توسل به زور قلمداد می شود!

ایموگیری که خود از کارکنان سیستم یا همان پلتفرم بوده، به گورن اعلام می کند که اطلاعی از وضعیت نداشته و تا به امروز که سالهاست برای سیستم کار می کند، نمی دانسته در طبقات مختلف حفره اینچنین وضعیتی حکمفرماست. او نماینده بخشی از جامعه است که هنوز وجدان و انسانیت در آنها از بین نرفته اما عضو سیستمی شده اند که فساد بصورت سیستماتیک در آن جریان داشته و با زیرکی برای سالها حقیقت آن از مردم پنهان شده است. ایموگیری به حدی به سیستمی که در آن کار می کرده اعتماد داشته که حتی به درستی نمی داند چند طبقه در حفره وجود دارد و آیا نقطه انتهایی نیز برای آن وجود دارد یا خیر؟ شاید به همین دلیل است که او پس از بیدار شدن در طبقه 202 و زیر سوال رفتن تمام باورها و اعتقاداتی که تا آن روز داشته، زندگی خود را پوچ و بی اهمیت پنداشته و به زندگی اش خاتمه می دهد.

پلتفرم (The Platform)

« پلتفرم » در دقایق انتهایی تصمیم می گیرد دو هم اتاقی ( که حالا گورنگ و فردی به نام باهارات است ) را شخصاً برای رعایت عدالت با توسل به زور و خشونت به معرکه بفرستد. آنها خود بر روی میز نشسته و به طبقات پایین می روند تا با توسل به زور، از افراد بخواهند سهم خودشان را مصرف کنند و غذایی برای طبقات پایین نیز باقی بگذارند و پیامی هم برای سیستم ارسال کنند که نشان از همبستگی آنها و مقابله با سیستم داشته باشد. اما زمانی که سفر پر ماجرای آنها آغاز می شود و آنها به طبقات بسیار پایینی که تا آن لحظه ندیده بودند سفر می کنند، با حقایق تلخی مواجه می شوند که کنایه ای به وضعیت امروز بشر دارد. طبقاتی که تا دقایقی پیش حتی کارمند خود پلتفرم اطلاعی از وجود آنها نداشت و دیگر افراد حاضر در حفره نیز در مورد آن چیزی نمی دانستند.

طبقه ای که به نظر می رسد بخشی از بشر فراموش شده امروزی باشد. جمعیتی که در معادلات امروز سیاره زمین نقشی ندارند و هیچکس در مورد آنها نمی داند و اصلاً اطلاعی از حضور یا عدم حضور آنها ندارند. جمعیتی که یا بر اثر گرسنگی تلف شده اند یا یکدیگر را خورده و حتی به آتش کشیده اند. آنچه که برای آنها رخ می دهد برای نظام سرمایه داری اهمیتی ندارد و بشر امروزی نیز که مطیع نظام جهان کنونی است، سالهاست که آنها را فراموش کرده و از فجایعی که برایشان رخ می دهد بی اطلاع است. گورنگ و باهارات در ابتدای مسیر خود برای قانع کردن طبقات بالاتر مجبور به اعمال زور و خشونت هستند چراکه طبقات بالایی علاقه ای برای حمایت از افراد ضعیف تر ندارند و ترجیح می دهند خود تمام منابع را مصرف کنند و هیچ برای آنها باقی نگذارند. اما زمانی که رفته رفته به طبقات پایین تر می روند، متوجه می شوند که ساکنین طبقه پایین به راحتی امکان قانع شدن برای مصرف جیره بندی غذا را دارند و حتی به یکدیگر برای سیر شدن نیز کمک می کنند.

پلتفرم (The Platform)

شاید بزرگترین ایراد « پلتفرم » در پایان بندی باشد. فیلم به خوبی مقدمه چینی مد نظرش را برای زدن ضربه نهایی به ذهن مخاطب مهیا می کند اما در انتهای فیلم، او را با پایانی باز و با انبوهی از پرسش ها و در عین حال که اشاراتی مذهبی به سرنوشت بشر دارد، به حال خود رها می کند، مانند لحظه ای که فردی با اسکانس های فراوان در تختش هیچ ندارد و مفهومی شعار زاده همچون " پول نمی تواند شما را نجات دهد " را در ذهن مخاطب تداعی می کند. گورنگ در انتهای فیلم با دختر بچه که نمادی از معصومیت و زندگی جدید برای بشریت است، بر روی میز شامی که نوری الهی بر آن تابیده شده، به انتهای خط می رسد. گورنگ از روی میز غذا بلند می شود و به کنار می رود و در خیالش با تریماگاسی صحبت می کند. او می پذیرد که نیازی نیست حامل پیام باشد و خودِ پیام ( که دختر بچه است ) می بایست به تنهایی به سیستم برسد تا ایده مرد خردمند اجرا شود. مرد خردمندی که گفته بود مدیران این سیستم نادان و فاسد هستند و برای رساندن پیام باید کارکنان و در واقع بازوی آنها را آگاه کرد.

از این رو، دختر بچه به تنهایی بر روی میز در حالی که خوابیده به بالا فرستاده می شود تا پیامی برای کارکنان سیستم فاسد باشد. کارکنانی که مانند ایموگیری شاید معتقد هستند که در این سیستم هیچ بچه ای خردسالی وجود ندارد اما حالا می توانند با واقعیت مواجه شوند و امیدوار باشند که پس از دیدن آن مانند ایموگیری دچار فروپاشی ذهن نشوند و در عوض سیستم را تغییر دهند. در نمای پایانی فیلم، دختر بچه در حالی که بر روی میز غذا خوابش برده به سمت طبقه 0 بالا می رود. تصویری که با توجه به ساز و کار مذهبی فیلم در فصل پایانی شاید حتی اشاره ای به تابلوی شام آخر داوینچی داشته باشد. با این تفاوت که این بار سفره کاملاً خالی است و بشر به به سمت نابودی کشیده شده است. شاید تنها راه نجات بشر، معصومیت بچه خردسال و در واقع بازگشت به اصل انسانیت است. بچه خردسالی که نماینده آینده بشر است و باید چاره ای برای پایان دادن به ساز و کار حفره و تشکیل جهانی عاری از تبعیض نژادی تلاش کند؛ هرچند که راه بسیار پر فراز و نشیبی پیش روی دارد.

للطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره باشماره09058956770تماس بگیرید.

موافقین ۰ مخالفین ۰

تکنیک های همسرداری

تکنیک های مهم همسرداری

 

وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نکنید. پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید.

 

 

همه خانم‌ها دلشان می‌خواهد قلب شوهرشان را کاملا تسخیر کنند و از او حرف‌های حق‌شناسانه و محبت‌آمیز بشنوند، اما اغلب آنها گاه و بیگاه دچار امواج خشم، بی‌احساسی، بی‌حوصلگی و کم‌توجهی شوهرانشان می‌شوند. روانشناسان و مشاوران خانواده اعتقاد دارند که آقایان، پیام‌هاى دیدارى را دریافت مى‌کنند و خانم‌ها پیام‌هاى شنیدارى را دوست دارند.

 

یعنی اگر می‌خواهید جذاب باشید :

 

اول از همه به ظاهر خودتان رسیدگی کنید. توجه به سلامت و فعالیت‌هاى جسمانى، نظیر قدم زدن و نرمش می‌تواند قدرت نفوذ شما را بالا ببرد.

 

سعی کنید خودتان را دوست داشته باشید و فعالیت‌هایی را که خودتان را راضی می‌کند انجام دهید تا اعتماد به نفستان بالا برود. اگر فکر کنید دوست‌ داشتنی نیستید کسی هم شما را دوست نخواهد داشت.

 

سعی کنید شادمانی را به زندگی خود راه دهید. زنانى که همیشه شاد هستند و در مورد خود احساس خوبى دارند، بیشتر مورد توجه همسرشان هستند و از جذابیت بیشترى برخوردارند.

 

وقتی شوهرتان خسته از کار روزانه به خانه برمی‌ گردد به استقبالش بروید و با خوشرویی از او پذیرایی کنید و هنگام رفتن به سر کار او را بدرقه کنید.

 

وسایل او را از دستش بگیرید و از خریدهایش تعریف کنید.

 

اول از همه خبرهای خوب را به او بدهید و نگذارید بچه‌ها در بدو ورود از سر و کول او بالا بروند.

 

اگر زمان غذا خوردن است از پیش آماده باشید و سفره را بچینید.

 

وقتی همسرتان خسته و بی‌حوصله یا گرسنه است خواسته‌هایتان را مطرح نکنید. پیش از غذا خوردن در خواست انجام کاری نکنید.

 

اگر همسرتان بدقولی کرد یا دیر به خانه آمد و توضیحی نداد بعد از رفع خستگی با ملایمت از او علت تاخیرش را بپرسید و بگویید که برای او نگران شده‌اید.

 

اگر همسرتان کم حرف می‌زند فضایی برای تنهایی او قرار دهید و برای سرگرمی خود از کم‌حرفی او شکایت نکنید. اگر تنها می‌مانید شما هم با یک سرگرمی شخصی اوقات خود را پر کنید تا زمانی که همسرتان خود درخواست کند حرف‌هایش را بشنوید.

 

شاید عجیب باشد ولی خیلی شنیده می‌شود که مردان، زنان باهوش را دوست ندارند و دلشان می‌خواهد همسرشان نسبت به آنان معلومات کمتری داشته باشند. این موضوع به آنان حس بهتری می‌دهد و برعکس این موضوع حس حسادت و رقابتشان را برمی‌انگیزد. بنابراین جلوی آنها ابراز فضل نکنید و تا جایی که می‌ توانید با وجود توانایی جسمی و فکری از آنان کمک بخواهید. به همسرتان احترام بگذارید و به جای رقیب درست کردن برای او از او تعریف و تمجید کنید.

 

در ناراحتی‌هایش شریک شوید و شنونده خوبی باشید و پند و اندرز دادن را کنار بگذارید و از گفته‌هایش سوء استفاده نکنید. آشپزخانه پر رونقی داشته باشید و اگر می‌خواهید از شوهرتان کمک بگیرید از کارهای ناشیانه‌اش ایراد نگیرید و هر کار خوب او را تحسین کنید تا برای انجام بقیه کارها، ترغیب شود.

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت هر گونه مشاوره با شماره09058956770تماس بگیرید.

موافقین ۰ مخالفین ۱

اعتمادبه نفس در رابطه زناشویی

 

 

رابـطـه زنـاشـویـی و اعـتـماد به نـفـس

 

اعتمادبه‌نفس جنسی یعنی اعتماد داشتن به بدن خود و پذیرفتن تصویر آن همان‌طور که هست و توانایی‌هایی که دارد و لذتی که می‌تواند ایجاد کند.

 

احساس آرامش و راضی‌بودن از بدن و رابطه زناشویی کار آسانی نیست اما در هر سنی امکا‌ن‌پذیر است. کافی است احساس آزادی درونی داشته باشید و نگاه مثبتی به خود بیندازید. داشتن اعتماد به نفس جنسی، یعنی جرأت دادن به خود برای ملاقات با همسر و وارد شدن به یک رابطه زناشویی بدون هیچ ترسی...

 

به کسانی که گمان می‌کنند بدنی ایده‌آل ندارند، نمی‌توان اظهار علاقه و با آنها رابطه‌ای را آغاز کرد زیرا دچار نوعی درگیری درونی می‌شوند و به مرور زمان، این درگیری باعث سستی بدنی و کاهش میل و اشتیاق جنسی خواهد شد.

 

نداشتن اعتماد به نفس جنسی به خصوص در میان زنان شایع است. اگر زنان مطمئن باشند از نظر جنسی جذاب هستند و همسرشان دوستشان دارد، اعتماد به نفس جنسی پیدا می‌کنند ولی اگر زنی احساس کند بین او و آنچه در اجتماع مد روز است؛ مانند جوانی، لاغری، عضلانی بودن و... شکاف عمیقی پیش آمده، نگاهی که به خود دارد منتقدانه‌تر می‌شود و همین امر می‌تواند اعتماد به نفس جنسی او را تخریب کند. البته اعتماد به نفس جنسی در مردان هم مهم است. در واقع قدرت نعوظ، اندازه آلت تناسلی و حسی که به همسر خود منتقل می‌کنند و میزان توانایی در ارضا کردن همسر، اعتماد به نفس جنسی‌شان را بالا می‌برد.

 

چگونه اعتماد به نفس جنسی را افزایش دهیم؟

 

برای داشتن اعتماد به نفس جنسی تنها آشتی کردن با بدن خود کافی نیست بلکه از لحاظ روحی و ذهنی نیز باید با خود آشتی کرد. تخیل، احساس و کنجکاوی از اصول اصلی روابط جنسی است. این رابطه را زن و شوهر خلق می‌کنند و بال و پر پیدا می‌کند. زن و شوهر وقتی اعتماد به‌نفس جنسی پیدا می‌کنند که رابطه جنسی‌شان را در نظر خود هیجان‌انگیز جلوه دهند و اجازه بدهند لذت طرف مقابل آنها را درگیر و با خود همراه کند. بهترین دارو برای کسانی که اعتماد به نفس جنسی ندارند، این است که حین برقراری رابطه جنسی، فرد به خود اجازه ‌دهد احساساتش کنترل او را در اختیار بگیرد و این بدنش باشد که هر طور می‌خواهد عمل کند و مغز به هیچ عنوان دخالت نداشته باشد. در واقع اعتماد به نوازش‌ها، بازی‌های جنسی و عمل طرف مقابل است که اعتماد به نفس جنسی فرد را بالا می‌برد.

 

1 به طرف مقابل اعتماد کنید

 

گاهی ترس از اینکه قضاوت طرف مقابل در مورد ما چه باشد، باعث می‌شود به خصوص در اولین برخوردها، میل جنسی به شدت کاهش یابد. گاهی یک کلمه، یک نگاه یا یک تجربه بد، باعث از دست دادن اعتماد به نفس جنسی فرد می‌شود. همسر خوب، همسری است که از نظر جنسی همسر خود را سرکوب نکند و به همراه او یک رابطه لذت‌بخش به وجود آورد. مسخره یا مقایسه کردن اشتباه بزرگی است. اعتماد به نفس جنسی در یک مرد یا زن با نگاه‌های همسر تقویت می‌شود. چیزی به نام حافظه جسمی واقعا وجود دارد. اندام‌های ما تمام تجربه‌های مثبت و منفی را در خود ذخیره می‌کنند. هر چه تجربه‌های مثبت ما بیشتر باشد اعتماد به نفس جسمی و جنسی‌مان بالاتر می‌رود.

 

2 خود را ماساژ دهید

 

سعی کنید هر روز صبح بعد از بیدار شدن یا شب موقع خواب، لباس‌هایتان را درآورید و بدنتان را ماساژ دهید. پاها، شکم، گردن و.... چشمانتان را ببندید، نفس عمیق بکشید و دستانتان را شل کنید. ماساژ باعث کاهش فشارها و فعال‌تر شدن شما می‌شود.

 

3 حرکت داشته باشید

 

بدوید، راه بروید، دوچرخه‌سواری و شنا کنید. نباید فقط برای لاغر شدن یا ماهیچه‌ای کردن بدنتان ورزش کنید. تحرک برای سلامت جسم و آزاد شدن فکر خوب است.

 

4 تفریح کنید

 

اشتیاق، اشتیاق می‌آفریند. برای دیدن یک فیلم خوب به سینما بروید، کتاب خوبی بخوانید و تا می‌توانید تخیل خود را پرورش دهید.

 

5 به احساسات خود توجه کنید

 

در یک رابطه زناشویی، روی عملی که انجام می‌دهید و آنچه حس می‌کنید، تمرکز داشته باشید. تمام حواستان باید به چیزی باشد که روی بدنتان اتفاق می‌افتد. یاد بگیرید هنگام برقراری رابطه جنسی بیش از اینکه با مغزتان فکر کنید، با بدنتان تفکر کنید.

 

6 جرات خواستن پیدا کنید

 

یاد بگیرید در یک رابطه جنسی آنچه دوست دارید، از همسر خود تقاضا کنید. با دادن اطلاعات درست و راهنمایی به جا، هم شما اعتماد به نفس پیدا می‌کنید هم همسرتان.

 

7 گاهی «نه» بگویید

 

اگر از نوعی رفتار خوشتان نمی‌آید به همسرتان بگویید. ساکت بودن در این لحظات باعث کاهش میل جنسی می‌شود

لطفا نظرات خودرابرای ماارسال کنید.

برای دریافت مشاوره با شماره 09058956770تماس بگیرید.

موافقین ۰ مخالفین ۰